رمان کلاسیک و ادبی
کتاب Blood Meridian by Cormac McCarthy
The Hunchback of Notre Dame by Victor Hugo
To Kill a Mockingbird by Harper Lee
رمان کشتن مرغ مینا از زبان دختری به نام اسکات فینچ روایت میشود که دختر وکیل سفیدپوستی به نام اتیکاس فینچ است که دفاع از جوان سیاهپوستی به نام تام رابینسون را که به اتهام ناروای تجاوز به یک دختر سفیدپوست در شهر کوچک میکوم ، در آلاباما محاکمه میشود، بهعهده میگیرد. .....
10 Minutes 38 Seconds in this Strange World
Cat on a Hot Tin Roof
کتاب Burmese Days by George Orwell
The Secret Garden by Frances Hodgson Burnett
The First Man by Albert Camus
The Cherry Orchard by Anton Chekhov
نمایش نامه ی باغ آلبالو آخرین اثر چخوف است که در سال 1903 نوشته شده و در ژانویه ی 1904 برای اولین بار در تئاتر هنر مسکو روی صحنه آمده است. اشخاص نمایش همان آدم هایی هستند که در زندگی روزمره با آن ها برمی خوریم. هیچ کدام نقش برجسته ای ندارند، نه مبارزه می کنند نه شکست می خورند و نه حتی از خود دفاع می کنند و نه به حل مشکلاتی که در برابرشان قرار دارد می پردازند. منتظر حادثه می نشینند و تقدیر می راندشان و تقدیرشان را با شکیبایی تحمل می کنند. گفتی نیروی اراده شان فلج شده است. امپرسیونیسم چخوف در آخرین تحلیل نفی کننده ی زندگی نیست، بلکه از امید به آینده سرشار است. در باغ آلبالو فروش باغ حکایت از وداع با گذشته دارد، گذشته ای که رو به افول است. و تبری که به کنده ی درخت ها می خورد، تبری است که زندگی قدیم و اشرافیت روبه زوال را واژگون و دگرگون می کند.
Pride and Prejudice by Jane Austen
جواني ثروتمند به نام چارلز بينگلي ملکي در هارتفردشر اجاره ميکند. بيدرنگ، در تمام خانوادههاي دوروبر جنب و جوشي ايجاد ميشود، زيرا اين جوان را مورد فوقالعادهاي براي دختران خود ميبينند. در واقع، بينگلي دلباخته جين، بزرگترين دختر از پنج دختر بنت، ميشود. اما خانواده بنت فقير است و درآمد بسيار کمي دارد و .... مي باشد.
The Handmaids Tale by Margaret Atwood
آفرد، شخصیت اصلی رمان سرگذشت ندیمه و ندیمه ای در جمهوری گیلیاد است. او در طول روز اجازه دارد یک بار خانه ی فرمانده را ترک کند و پیاده به خواربارفروشی هایی برود که در تابلوهایشان به جای به کار بردن کلمات، از تصاویر استفاده شده است چرا که زنان، دیگر اجازه ی خواندن را ندارند. او مجبور است که ماهی یک بار با فرمانده همبستر شده و دعا کند که از او بچه دار شود، چرا که در دوره ی افول زاد و ولد، آفرد و سایر ندیمه های همانند او زمانی ارزش پیدا می کنند که قابلیت باروری داشته باشند. آفرد سال های پیشین را به یاد می آورد: هنگامی که در کنار همسرش، لوک، زندگی خوب و عاشقانه ای را می گذراند؛ هنگامی که با دخترش بازی و از او مراقبت می کرد، هنگامی که شغلی داشت و پول خودش را درمی آورد و می توانست از دانش و سواد بهره گیرد. اما اتفاقات به شکلی رقم خورده اند که همه ی این سال های خوب به خاطراتی مبهم و در حال فراموشی تبدیل شده اند ...