The Lying Game by Ruth Ware
یاد روزهای مدرسه سالتن که میافتم، چیزی که خیلی به نظرم میآید تفاوتهاست. نور کورکننده آفتابش که در روزهای زمستانی از سمت دریا میتابید و تاریکیهای شبهایش که تمام روستا را میگرفت ــ و حتی تاریکتر از هر پارکی در لندن بود. سکوت محضی که توی کلاسهای هنر بود و همهمه توی ناهارخوری، با سیصدتا دانشآموز که منتظر بودند تا به آنها غذا بدهند. و مهمتر از گروهگروه شدن بچهها که فقط بعد از گذشت چند هفته در آن خوابگاه گرم به وجود آمد... و دشمنیهایی که به دنبال داشت. اولین شب، صدایی آمد و من را بدجور از جا پراند. فاطیما و من داشتیم چمدانهایمان را باز میکردیم که زنگ شام بلند شد. داشتیم در اتاق میگشتیم که جَوی راحت و دوستانه داشت، آنگاه صدای زنگ آمد. وقتی صدای زنگ بلند شد و ما با عجله طرف راهرو دویدیم، توی راهرو با هالهای نامرئی از صدا برخورد کردیم که در برابر صدایی که ظهر شنیده بودیم در واقع هیچ بود ــ و وقتی وارد ناهارخوری شدیم، صدا وحشتناک شد. وقت ناهار بهاندازه کافی شلوغ بود، اما باز عدهای بودند که تازه رسیده بودند و حالا ناهارخوری غلغله بود، هیاهوی سیصد نفر دانشآموز که بهاندازهای بلند بود که میتوانست پرده گوش را پاره کند. من و فاطیما بلاتکلیف ایستاده بودیم، دنبال جا میگشتیم که بنشینیم و دخترها از کنارمان رد میشدند و پیش دوستانشان مینشستند که من تیا و کیت را دیدم که پشت میز چوبی بزرگ و براقی روبه روی هم نشسته بودند و کنار هردوشان خالی بود. به فاطیما اشاره کردم و رفتیم، اما همان لحظه دختری دیگر را جلوی رویمان دیدم که سمت همان میز میرفت. و اگر او مینشست برای هردوی ما جا نبود. به فاطیما با لحنی که انگار برایم مهم نیست، گفتم: «تو برو آنجا بشین. من برای خودم جای خالی پیدا میکنم.» فاطیما دوستانه روی شانهام زد و گفت: «خودتو لوس نکن. من ولت نمیکنم. یه جایی باید برای دونفرمون باشه.» اما از جایش جنب نخورد. دختری که سراغ کیت و تیا میرفت یکجای کارش میلنگید ــ انگار منظور خاصی داشت، دشمنیای که نمیتوانستم دلیلش را بفهمم. دختر به تیا که رسید، تیا با ملایمت به او گفت: «دنبال جا میگردی؟» بعداً فهمیدم اسم آن دختر هلن فیتزپاتریک بود، دختری سرخوش و خالهزنک. خنده عصبی میکرد، در بهت و ناراحتی بود. «مرسی، اما ترجیح میدم دم در دستشویی بشینم. برای چی به من گفتی دوشیزه وتربی حامله است؟ براش کارت تبریک فرستادم و اون کلی از دستم عصبانی شد. شش هفته جریمه شدم و حق ندارم از مدرسه پام رو بیرون بذارم.» تیا هیچ نگفت، اما میدیدم که سعی کرد تا جلوی خندهاش را بگیرد. و کیت، که پشتش به هلن بود، انگشتانش را بالا آورد رو به تیا و بیصدا به او گفت ده امتیاز و خندید. هلن گفت: «خب؟» «اشتباه از من بود. حتماً اشتباه شنیدم.»
The Lying Game by Ruth Ware
ویژگی ها | |
---|---|
تعداد صفحات: | 388 صفحه |
شابک: | 9781501156007 |
ناشر: | Gallery |
نویسنده: | Ruth Ware |
کتاب | |
قطع: | رقعي |
نوع جلد: | شومیز |
نوع کاغذ : | بالک |
ژانر : | معمایی |
نظرات کاربران درباره The Lying Game by Ruth Ware
نظری در مورد این محصول توسط کاربران ارسال نگردیده است.
اولین نفری باشید که در مورد The Lying Game by Ruth Ware نظر می دهد.