No Friend But The Mountains
بهروز بوچانی که چندی پیش به خاطرِ نوشتنِ رمانِ «هیچ دوستی جز کوهها: نوشتههایی از زندانِ مانوس» برندهی جایزهی مهمِ ادبی ویکتوریای استرالیا شده بود، این رمان را روی واتساپ نوشته و بعد برای ترجمه به دوستش امید توفیقیان داده بود. ترجمهی رمانِ او که باعث شد هم جایزهی معتبرِ ویکتوریای استرالیا را ببرد، هم بیش از پیش به چهرهای معترض علیه سیاستهای هولناک دولتِ استرالیا علیهِ پناهجویانِ غیرِقانونی تبدیل شود فروشِ فوقالعادهای در جهانِ انگلیسیزبان پیدا کرد. هرچند او اجازه نیافت در مراسمِ مختلفی که برای این کتاب برگزار شد حضور پیدا کند. بوچانی متولدِ ایلام است، روزنامهنگار و فعالِ حقوقِ بشر که پنج سالِ پیش با قایق از اندونزی به سمتِ استرالیا مهاجرت کرد و به دستِ گارد ساحلی به جزیرهی هولناک مانوس برده شد؛ جزیرهای که عملا یک زندانِ تمامعیار است. بوچانی در گفتوگوهای متعددش از جمله با گاردین از شرایطِ وحشتناکِ زندگی در مانوس گفته. هرچند او هنوز هم محصورِ این جزیره است و از طریقِ موبایل با جهانِ خارج در ارتباط. او رمان را تکهتکه برای دوستش ارسال میکرده و او نیز بعدِ ترجمه به انگلیسی توانسته منتشرش کند.
در بخشی از کتاب هیچ دوستی بهجز کوهستان میخوانیم
زنجیرهای پیچدرپیچ از مردانی گرسنه و تحقیرشده در زیر آفتاب سوزانی که مغزها را میپخت... ترکیبی ناساز از مردانی با قد و وزن و سن و رنگ متفاوت صفی طولانی شکل میداد. روز در زندان با هیاهوی صفهایی طولانی و له کننده آغاز میشد. صبح زود زندانیهای گرسنه از تختخوابهای عرق کرده و چسبناکشان با شتاب بلند میشدند و دستهدسته به چادر غذاخوری هجوم میبردند. گرسنه به معنای واقعی کلمه: احساسی که در پیوند با مفهوم غریزه و تنازع بقا معنی پیدا میکرد. شام که تمام میشد، دیگر هیچکس چیزی برای خوردن نمییافت و در انتهای شب، بوی گرسنگی در سرتاسر زندان میپیچید. کسی حق نداشت حتی یک سیبزمینی با خودش از غذاخوری خارج کند. هر چیزی مربوط به جویدن و خوردن میبایست در زیر همان چادر تمام میشد: آخرین فرصت برای پر کردن معدههایی که در آن لحظات بهجای مغزها بر اندامهای بدن فرمان میراندند. دم در غذاخوری هميشه چند جی.فور. اِسِ عبوس و خشکمغز ایستاده بودند و هر که را از چادر خارج میشد برانداز میکردند. با نگاههایی که قادر بودند داخل جیبها را هم بگردند. اگر جیبی برآمده بود به پاپویی دستور میدادند تا سرتاپای صاحبش را بگردد. آنجا جایی بود که کنترل بدنی بهشدت انجام میشد. پاپو هم که سرش را به علامت تأسف تکان میداد، وجببهوجب جیبها، ساقها، پهلوها و در مواردی زیر کتفها را میگشت. نتیجه گاهی پیدا شدن یک سیبزمینی یا تکه گوشتی لهیده بود که از سطل آشغال سر درمیآورد. جی. فور. اس هم با تکجملهای یادآوری میکرد که خارج کردن غذا غیرقانونی است.
سخت است تصور مردان جوان مغروری که ساعتها زیر آفتاب در صفهایی طولانی ایستادهاند؛ صفهایی پیچدرپیچ که به غذایی کثیف و بیکیفیت ختم میشدند. گوشتهایشان لاستیک ماشین بودند؛ تقلای آروارهها برای له کردن تکههای گوشت بخارپز دیدنی بود.
No Friend But The Mountains
شابک/ISBN:
|
9781487006839
|
قطع:
|
رقعی
|
ناشر:
|
Anansi International
|
نویسنده/نویسندگان:
|
Behrouz Boochani
|
نظرات کاربران درباره No Friend But The Mountains
نظری در مورد این محصول توسط کاربران ارسال نگردیده است.
اولین نفری باشید که در مورد No Friend But The Mountains نظر می دهد.
ارسال نظر درباره No Friend But The Mountains