The Success Principles(TM): How to Get from Where You Are to Where You Want to Be
کتاب اصول موفقیت نوشتهی جک کنفیلد مجموعهای از ایدههای خوب نیست. بلکه اصول جاویدانی است که زنان و مردان موفق در طول تاریخ از آنها استفاده کردهاند.
واقعیت این است که همه میتوانند به طور مستمر به موفقیت برسند تنها باید بدانند چه خواستهای دارند، آن را باور داشته باشند و اصول ذکر شده در این کتاب را رعایت کنند. کاملا طبیعی است که برای رسیدن به هر هدفی با موانعی رو به رو شوید، ممکن است در لحظاتی به بن بست برسید اما اگر به تمرین خود ادامه دهید و زود تسلیم نشوید قطعا به مرحله جهش خواهید رسید و هدفتان محقق خواهد شد.
در کتاب اصول موفقیت (The Success Principles for Teens) که نقشۀ راهی است برای همگان - بازاریان حرفهای، صاحبان مشاغل کوچک، آموزگاران، استادان، شاگردان و پدران و مادران - همۀ کسانی که مشتاقاند به اهداف و خواستههای خود برسند، میخوانیم: چگونه پیامد هر رخدادی را، با تغییر دادن واکنش خود به آن، دگرگون سازید. چگونه به استادان و دوستانی دست یابید که درهای توفیق را به روی شما میگشایند. چگونه طرحهای ناتمام گذشته را به پایان رسانید و روابط اسیب دیده خود را شفا بخشید. چگونه آماده باشید که وقتی فرصتی مغتنم پیش میآید از آن بهره بگیرید. چگونه بر وقت خود مدیریت کنید تا اطمینان یابید برای تمرکز بر موفقیت وقت دارید. چگونه به موقعیت خوب «نه» بگویید تا برای موقعیت «عالی» امکان و وقت داشته باشید.
جک کنفیلد (Jack Canfield) نویسنده مشهور آمریکایی و یک سخنران انگیزشی بیان میکند: چند سال قبل از نوشتن این کتاب در یک مصاحبه تلویزیونی در دالاس، تگزاس شرکت کردم. در آن مصاحبه ادعا کردم که اگر کسی اصولی که آموزش میدهم را استفاده کند، در کمتر از 2 سال میتواند درآمد و اوقات فراغتش را دو برابر کند. خانمی که با من مصاحبه میکرد در مورد این موضوع تردید داشت. من یک نسخه از برنامه صوتی خود را به او دادم و گفتم اگر این اصول و تکنیکها را برای مدت 2 سال استفاده کردید و درآمد و اوقات فراغتتان دو برابر نشد، من به برنامه شما آمده و یک چک 1000 دلاری برایتان مینویسم. اگر اصول مفید بودند، او باید از من تقاضا میکرد به برنامهاش رفته و به بینندگانش میگفت که مفید و کارآمد بودهاند. 9 ماه بعد به صورت تصادفی او را در همایش انجمن ملی سخنرانان در اورلاندو، فلوریدا دیدم. او به من گفت نه تنها درآمدش دو برابر شده، بلکه به یک جایگاه بالاتر با درآمد بیشتر رفته، شغل سخنرانی عمومی را آغاز کرده و به تازگی نوشتن کتابی به نام «در کمتر از 9 ماه!» را تمام کرده است.
واقعیت این است که همه میتوانند دائماً و به صورت مرتب این نتایج را ایجاد کنند. تمام کاری که باید انجام دهید این است که تصمیم بگیرید چه میخواهید، باور داشته باشید شایسته آن هستید و اصول موفقیت موجود در این کتاب را تمرین کنید. اساس این اصول برای همه مردم در هر حرفهای یکسان است، حتی اگر در حال حاضر بیکار باشید. فرقی نمیکند هدفتان تبدیل شدن به فروشنده برتر شرکتتان باشد یا این که یک ورزشکار کلاس جهانی یا ستاره سبک راک شوید یا روزنامهنگاری باشید که جایزه گرفته، مالتیمیلیونر شوید یا به یک کارآفرین موفق تبدیل شوید. اصول و استراتژیها یکسان هستند. اگر آنها را یاد بگیرید، شبیهسازی کنید و با نظم و ترتیب آنها را به کار ببرید، زندگیتان را به فراتر از رویاهای شیرینتان خواهند برد.
همانطور که فیلسوف انگیزشی، جیم ران، گفته: «نمیتوانید فرد دیگری را استخدام کنید تا به جای شما شنای روی زمین برود. اگر میخواهید نفعی از شنای روی زمین ببرید، باید خودتان آن را انجام دهید. چه تمرین کردن باشد و چه مراقبه، خواندن، مطالعه، یادگرفتن یک زبان جدید، ایجاد یک گروه جدید، تعیین اهداف مشخص، تصویرسازی موفقیت، تکرار جملات تأکیدی یا تمرین یک مهارت جدید، خودتان باید آن را انجام دهید. هیچ فرد دیگری نمیتواند این کار را برای شما انجام دهد.»
البته هر تغییری نیازمند تلاش بیوقفه برای غلبه بر ارزش درونی و بیرونی مقاومت یک سال است. ممکن است ابتدا در برابر این میزان اطلاعات جدید هیجانزده شوید. ممکن است حس تازه یافتشدهای از امید و اشتیاق را برای دید جدید که کسب کردهاید احساس کنید. اتفاق خوبیست. اما مراقب باشید، زیرا احتمال دارد حسهای دیگری را نیز تجربه کنید. ممکن است از این که چرا زودتر درباره این موارد اطلاعات کسب نکردهاید ناامید شوید، از دست والدین و معلمانتان عصبانی شوید که چرا این مفاهیم مهم را در منزل یا مدرسه به شما نیاموختهاند یا از خودتان عصبانی باشید که چرا این اطلاعات را آموختهاید و به آن عمل نکردهاید.
نفس عمیقی بکشید و بدانید که این بخشی از فرایند سفرتان است. همه چیز در گذشته واقعاً عالی بوده است. گذشتهتان شما را به این لحظه تغییر رسانده است. همه، حتی شما، همیشه تا حد دانایی خود بیشترین میزان تلاششان را به کار گرفتهاند. اکنون در آستانه بیشتر دانستن هستید. آگاهی جدید خود را جشن بگیرید! آزادیتان نزدیک است.
ممکن است حتی زمانیهایی برسد که تعجب کنید چرا این اتفاق سریعتر رخ نمیدهد؟ چرا الان به هدفم نمیرسم؟ چرا الان ثروتمند نمیشوم؟ چرا همین الان به زن یا مرد رویایی خود نمیرسم؟ کِی به وزن ایدهآلم میرسم؟ موفقیت به زمان، تلاش، پشتکار و صبر نیاز دارد. اگر تمامی اصول و تکنیکهای مذکور در این کتاب را به کار ببندید، به اهدافتان خواهید رسید. رویاهایتان محقق خواهند شد. اما نه یک شبه.
سرانجام این که برخورد با موانع و داشتن این حس موقتی که روی زمین مسطح ایستادهاید، در تعقیب اهداف امری طبیعی هستند، عادی است. هر فردی که سازی نواخته، در یک رشته ورزشی شرکت کرده یا یک هنر رزمی را تمرین کرده است میداند که برخورد کردن با فلات یعنی این که پیشرفتی نمیکنید. به همین دلیل است که افراد ناآگاه اغلب تسلیم یا اخراج میشوند یا ساز یا ورزش دیگری را انتخاب میکنند.
اما افراد دانا میدانند اگر ساز انتخابی و ورزش مورد نظرشان را تمرین کنند یا به هنرهای رزمی بپردازند (یا در مورد شما از اصول این کتاب استفاده کنید)، سرانجام حسی را تجربه خواهند کرد که گویی مانند پرش ناگهانی به سطح بالاتری از مهارت پریدهاند. صبور باشید. دوام بیاورید. تسلیم نشوید. مانع را رد خواهید کرد. به شما قول میدهم اصول این کتاب همیشه جواب بدهند.
برخی نظرات دربارۀ کتاب اصول موفقیت:
- اصول کنفیلد ساده هستند، اما نتیجهای که به دست میآید فوقالعاده است! (آنتونی رابینز)
- اگر امسال فقط بتوانید یک کتاب بخوانید، همین کتابیست که در دست شماست. (هاروی مک کی)
- وقتی جک کنفیلد مینویسد، من گوش میدهم. این کتاب بهترین اثر اوست و برای همیشه زندگی شما را تغییر خواهد داد. (پت ویلیامز)
- صفحه به صفحه، بهترین سیستم رسیدن به هر چه میخواهید. آماده باشید زندگیتان را هدایت کنید. نمیتوانم این کتاب را زمین بگذارم! (مارشیا مارتین)
- پیام جک ساده، قدرتمند و عملی است. اگر اصول را به کار ببرید، مؤثر خواهند بود. آنهایی که میخواهند زندگی موفقی که آرزویش را دارند بسازند، باید این کتاب را بخوانند. (اندرو پازر)
- کتاب اصول موفقیت جک کنفیلد به طرز خارقالعاده و مجمل از فرمولهای امتحان شده و واقعی یک زندگی موفق بهره میبرد. در هر صفحه میتوانید الهام و انگیزه را بیابید. (دبی فورد)
- دوست خوبم جک کنفیلد یکی از الهامبخشترین سخنرانان و مدرسان دنیای امروز است. پس از این که زمانی را در کنار او سپری میکنید، بقیه زندگیتان را با یک تغییر مثبت سپری خواهید کرد. (برایان تریسی)
جملات برگزیدۀ کتاب اصول موفقیت:
- صد بار گوش دهید. هزار بار بیاندیشید. یک بار صحبت کنید.
- عبارت «نمیتوانم» قدرتمندترین نیروی نفی در روان انسان است.
- وقتی هیچ کس شما را باور ندارد، باید خودتان را باور داشته باشید.
- اگر نتایج به دست آمده را دوست ندارید، عکسالعمل خود را تغییر دهید.
- نمیتوانید فرد دیگری را استخدام کنید تا به جای شما شنای روی زمین برود.
- موفقیت چیزی نیست جز حرکت از یک شکست به شکست بعدی بدون از دست دادن شور و اشتیاق.
- مشکل شماره یک امروز مردم ایالات متحده که آنها را از برنده شدن باز میدارد، باور نداشتن خودشان است.
- وقتی فکر میکنید چیزی که میخواهید به شما نزدیک میشود، وقتی دست به کار میشوید به آن میرسید.
- هنوز فردی را نیافتهام که با روح تأیید و نه روح انتقاد تلاش کرده باشد و نتیجه نگرفته باشد و به مقام بالایی نرسیده باشد.
- پول مثل کود است. اگر آن را پخش کنید، فایده دارد. اما اگر آن را در یک جا انباشته کنید بوی بد آن همه جا را جهنم میکند.
- سرزنش کردن وقت تلف کردن است. مهم نیست دیگری چقدر اشتباه دارد و صرفنظر از این که او را مقصر میدانید، این کار شما را تغییر نخواهد داد.
- راز موفقیت شروع کردن است. راز شروع کردن تبدیل وظایف پیچیده و طاقتفرسا به وظایف کوچک و قابل مدیریت و سپس انجام دادن اولین مورد آنهاست.
- باید مسئولیت کارهای خود را بپذیرید. نمیتوانید شرایط، فصلها یا باد را تغییر دهید اما میتوانید خودتان را تغییر دهید.
- نود و نه درصد تمامی شکستها مربوط به کسانی است که به بهانه جویی عادت کردهاند.
در بخشی از کتاب اصول موفقیت میخوانیم:
پشت هر دستاورد بزرگی داستانی از آموزش، تمرین، ممارست، نظم و ایثار وجود دارد. باید حاضر باشید بهایش را بپردازید. شاید این بها دنبال کردن یک فعالیت و نپرداختن به مابقی مسائل زندگی باشد. ممکن است این بها سرمایهگذاری کردن تمامی ثروت یا پسانداز شخصی و شاید هم دور شدن از موقعیت کنونیتان باشد. اما برای رسیدن به یک نتیجه موفق به عناصر زیادی نیاز است. این اشتیاق ابعاد بیشتری به این روند اضافه میکند به شما کمک میکند تا در مواقع رویارویی با چالشها، موانع، درد و رنجها و حتی آسیبهای جسمی استوار باشید.
درد و رنج موقتی است... . اما مزایای آن همیشه باقی میماند. بازیهای المپیک تابستانی سال 1976 را به یاد میآورم که در آن مسابقات ژیمناستیک مردان توجه همه جهانیان را به خود جلب کرد. در میان جوش و خروش تماشاچیان که به گوش میرسید، شون فوجیموتو ژاپنی یک پشتک سهتایی زد تا مدال طلای تیمی ژیمناستیک را از آن خود کند. فوجیموتو که درد در صورتش مشهود بود و همتیمیهایش نیز نفسهایشان را در سینه حبس کرده بودند با یک فرود خیرهکننده و عالی روی زانوی راستش که شکسته بود حرکات ژیمناستیک را بیعیب اجرا کرد، یک نمایش خارقالعاده از شهامت و تعهد.
بعدها که با فوجیموتو درباره پیروزیاش مصاحبه کردند گفت با این که زانویش در طول انجام حرکات زمینی ابتدای مسابقه صدمه دید معلوم شد که مسابقه ادامه پیدا کرده و مدال طلای تیمی در حرکات حلقه مشخص میشود. او گفت: «درد مانند چاقویی بود که به بدنم فرو میرفت. چشمانم پر از اشک شد، اما الان مدال طلا در دست من است و از درد نیز خبری نیست.»
چه عاملی آن شجاعت غیرعادی را در فوجیموتو ایجاد کرده بود تا درد را تحمل کند و خطر یک مصدومیت جدی واقعی را به جان بخرد؟ این عامل چیزی نیست جز میل به پرداختن بهای چیزی که میخواهد و احتمالاً پرداختن بهای تلاش هر روزش در راه رسیدن به یکی از سکوهای المپیک.