Adam Haberberg
بدین ترتیب، روزی از روزها آدام هابربرگ روی نیمکتی روبروی قفس شترمرغ ها نشسته بود. نیمکت از بارش نامحسوس باران نمناک بود. دو شتر مرغ بی حال خاکستری رنگ جلوی خانه شان در محوطه ای کاملا خالی علوفه می خوردند، تلفن همراه هابربرگ در جیبش زنگ زد: (الو!) صدایی از آن طرف خط گفت: (عجب هوایی! آدم دق می کند.) (واقعا) ، (کجایی؟) ، (باغ وحش) ، (اونجا چه کار می کنی؟) ، (خودت کجایی؟) ، (لوین، پارکینگ الدوروتو) ، (لوین چه کار داری؟)، ( منتظر مارتین هستم. کتاب چی شد؟) ، (مایه آبروزی) ، (واقعا؟) ، (بعدا بهت زنگ می زنم). روی سردر آجری خانه شترمرغ ها کلماتی با حروف درشت به چشم می آمد. با خودش گفت، چشم پزشک هم خیلی مطمئن نبود. البته نگران هم به نظر نمی رسید. اما مگر چشم پزشک باید نگران می شد؟ حداقل می توانست بگوید، آقای هابربرگ عزیز تا چند وقت دیگر چشم چپتان از کار می افتد. اصلا معلوم نیست کی. حتی ممکن است درست وقتی از مطب بیرون می روید هم دیگر نتوانید مثل گذشته از خیابان رد شوید. اما لحن چشم پزشک این طور نبود. به جای این گفته بود، آنژیوگرافی دوم نشان داده که ...
Adam Haberberg
کتاب | |
---|---|
تعداد صفحه: | 136 |
زبان کتاب: | فرانسه |
سطح: | B2 |
شابک/ISBN: | 9782070467006 |
قطع: | جیبی |
ناشر: | Folio |
نوع جلد: | شومیز |
نویسنده/نویسندگان: | Yasmina Reza |
نظرات کاربران درباره Adam Haberberg
نظری در مورد این محصول توسط کاربران ارسال نگردیده است.
اولین نفری باشید که در مورد Adam Haberberg نظر می دهد.