The Woman in the Window
روح آثار آلفرد هیچکاک در کتاب «زنی پشت پنجره» زنده شده است. این کتاب یکی از برترین آثار ادبیات معمایی و رمزآلود است که در سال 2018 بهعنوان یکی از پرفروشهای نیویورک تایمز معرفی شده است. تاثیر این کتاب روی مخاطبان آنقدر زیاد بوده که کمپانیهای فیلمسازی حق ساخت فیلمی از روی این کتاب را از صاحب اثر خریداری کردهاند. دلهره و تعلیق، از قهرمانان اصلی این داستان هستند، داستانی که خواندنش به معنای قدم گذاشتن به فضایی مبهم و مهآلود است.
از زمانی که «آنا فاکس» در تصادفی وحشتناک، همسرش «اد» و دخرکوچولویش «اولیویا» را از دست داده، حدود 10 ماه میگذرد. آنا حالا در خانهای زندگی میکند که فقط پوستهای است پر از خاطرات دور و نزدیک او از همسر و دخترش. آنا چنان به این حاشیهی امن خو گرفته که دیگر حتی برای قدم زدن و هواخوری هم از خانه بیرون نمیرود. تنها نقطهی اتصال این زن با دنیای بیرون، پنجرهای است که هر روز ساعتها کنار آن مینشیند و به زندگیِ آن بیرون خیره میشود. آدمهایی که با هیاهو و سروصدا مدام میآیند و میروند. اما همین پنجره است که ریتم یکنواخت و روزمرهی زندگی آنا را به هم میریزد. شبی با صدای فریادی به پشت پنجره میرود و چیزی را که نباید، میبیند: او شاهد منظرهای وحشتناک است که به نظر میرسد، هیچ کس متوجه آن نشده است. زندگی آنا حالا چنان دستخوش این حادثه شده که باید برای فاش کردن رازی ترسناک، از فضای امن و آرام خود خارج شود.
درباره کتاب زنی پشت پنجره
تعلیق و دلهرههای سبک هیچکاکی در این کتاب بسیار پرشور و نفسگیر است، تاجایی که میتوان به جرات گفت چنین فضایی پیش از این کمتر در دنیای ادبیات دیده شده بود. داستان کتاب در آغاز روایت آرام و ملالآوری دارد. داستان زنی که در یک لحظه همه چیز را از دست داده و حالا زندگی چیزی بیش از خاطرات تلخ و شیرین گذشته نیست. خط داستان در میانهی کتاب، با جرقههایی برای اتفاقی شوم ریتم سریعتری میگیرد. تا جایی که تا پایان کتاب نمیتوان لحظهای آن را رها کرد و زمین گذاشت و دلهره و اضطراب هر لحظه بیشتر و بیشتر میشود. هنر نویسنده اینجاست که توانسته از همان ابتدا، خوانندهی شاید نه چندان مشتاق را حتی با همان حال و هوای افسرده و پژمردهی کتاب با خود بکشاند و به پایان کتاب برساند.
آنا در خانهای بزرگ یا به قول خودش «جواهر قرن نوزدهم» زندگی میکند. این خانهی درندشت چند طبقه، پر است از دالان و اتاق. معماری قرن نوزدهمی این خانه تاثیر زیادی در ایجاد حس دلهره و رمزوراز داستان دارد. زنی افسرده که به تنهایی در عمارتی چند صد ساله زندگی میکند، به خودیِ خود میتواند از همان ابتدا فضای تاریک و گردوخاک گرفتهی زندگی این زن را نشان دهد. «احساس میکنم خودم مردهام. مردهام، اما نرفتهام. به تماشای زندگی ایستادهام که در اطرافم حرکت میکند و به جلو میرود و من ناتوان از مداخله هستم». او ملکهی دنیای سیاه و تیرهی خودش شده است. او از پشت عمارت «امپراتوری جنوبی» خود، «رعایا» را نگاه میکند، هر روز. بیشتر از همه به تماشای زندگی خانوادهای علاقه دارد که او را یاد زندگی از دست رفتهی خودش میاندازد: زن و شوهری جوان و یک فرزند. پنجره برای آنا شبیه به آینهای شده که زندگی خودش را در خانهی همسایه دنبال کند.
روایت داستان اول شخص است. همه چیز از نگاه آنا بیان میشود. گاهی مرز بین واقعیت و خیال گم میشود و همین هیجان و تعلیق داستان را بیشتر میکند. حتی گاهی این روایت سیال ذهن میشود و خوانندهی سردرگم را با خود به این طرف و آن طرف میکشاند. داستان کتاب در بخشهای کوچک و شناسنامهداری روایت میشود. هر بخش شامل چند صفحهی مختصر است که تاریخ و روز هر روایت را مشخص میکند. به این ترتیب لحظه به لحظه با آنا زندگی میکنیم و پابهپایش پیش میرویم. نویسنده در توصیف مکانها و شرححالها چندان زیادهروی نکرده است. همه چیز به اندازه و سنجیده نوشته شده است. با این حال توصیفات فین بهویژه در ابتدای کتاب، به درک فضای داستان و شخصیتهای کمک زیادی میکند.
درباره نویسنده
آخرین تصوری که میتوان برای چنین کتابی داشت این است که مردی جوان آن را نوشته باشد. توصیف جزییات و بیان حالات روحی و عاطفی شخصیت قهرمان داستان آنقدر دقیق و باظرافت نوشته شده که به نظر میرسد فقط زنی که چنین حوادثی را تجربه کرده میتواند چنین داستانی بنویسد. «دن مالوری» با نام ادبی «ای. جی. فین» در سال 2018 با نوشتن این کتاب، دنیای ادبیات را شگفتزده کرد. این کتاب پس از انتشار به سرعت به چندین زبان ترجمه و در کشورهای مختلف منتشر شد. این نویسندهی آمریکایی که پیش از این در واشنگتن پست و لسآنجلس تایمز به نقدنویسی مشغول بوده، با انتشار اولین کتابش توانست یکی از نویسندگان پرفروش نیویورک تایمز شود. .
خلاصه داستان کتاب زنی پشت پنجره
اکنون بار دیگر در اتاق نشیمن هستم. در کنار آتش، سایهها به گوشهی اتاق امتداد پیدا کردهاند. اد شروع به حرف زدن میکند: «گوش گن...». «اونا یه پسر دارن». «چی؟». من، در حالی که پیشانیام را به شیشهی سرد پنجره میفشارم، تکرار میکنم، «یک پسره».
خیابانها در این محدودهی هارلم هنوز نیاز به لامپهای سدیمی دارند و فعلا با نور زرد رنگ هلال ماه روشن میشوند، اما باز هم میتوانم شبح چهرههایشان تشخیص دهم: یک مرد، یک زن و پسری بلند قد که جعبهها را به سمت در جلویی میآورد. من اضافه میکنم «یه نوجوونه».
پیش از آنکه بتوانم جلوی خودم را بگیرم، میگویم «ای کاش اینجا بودی». این صدا متعجبم میکند، همینطور هم اد را. هر دو درنگ میکنیم. سپس اد میگوید: «کمی بیشتر وقت لازم داری». من ساکت میمانم. «دکترها میگن ارتباطِ زیاد خوب نیست». «من همون دکتری هستم که اینو گفت». «تو یکی از اونا هستی». صدای ترق ترق از پشت سرم میآید و آتش جرقهای میزند و به آرامی در آتشدان فرو مینشیند. اد میپرسد: «چرا این افراد جدید رو به خونه دعوت نمیکنی؟». لیوانم را خالی میکنم. «به گمانم برای امشب کافیه». «آنا». «اد». تقریبا میتوانم صدای نفس کشیدنش را بشنوم. «ما متاسفیم که پیش تو نیستیم». میتوانم صدای قلبم را تقریبا بشنوم. «منم همین طور». پانچ مرا تا پایین پلهها دنبال کرده است. او را با یک دست بغل می زنم و به سمت آشپزخانه عقب نشینی میکنم. تلفن را بر روی پیشخان میگذارم. یک لیوان دیگر پیش از آنکه به تختخواب بروم.
The Woman in the Window
کتاب | |
---|---|
تعداد صفحه: | 464 |
زبان کتاب: | انگلیسی |
شابک/ISBN: | 9780008234157 |
قطع: | رقعی |
ناشر: | HarperCollins |
نوع جلد: | شومیز |
نوع کاغذ : | بالک |
نویسنده/نویسندگان: | A.J.Finn |
ژانر : | معمایی - جنایی داستانی |
نظرات کاربران درباره The Woman in the Window
نظری در مورد این محصول توسط کاربران ارسال نگردیده است.
اولین نفری باشید که در مورد The Woman in the Window نظر می دهد.