Sea of Tranquility by Emily St. John Mandel
دنیا همیشه تمام شده است. مردم در یافتن راه هایی برای اجتناب از این پایان عالی هستند – ما به غرب می رویم، به ماه می رویم، در زمان و مکان پیش می رویم تا پایان به ما برسد. با این حال، هر چه جلوتر می رویم، بیشتر از دست می دهیم. در رمان جدیدش در گذر زمان، دریای صلح، امیلی سنت. جان مندل همان داستان انسانی را از طریق چهار شخصیت مختلف روایت می کند که صدها سال جدا از هم زندگی کرده اند. قبلاً یک نویسنده داستان نویس با تجربه درباره آخرالزمان همه گیر، از جمله رمان بسیار دوست داشتنی اش ایستگاه یازدهممندل اکنون در تلاش است به این سوال بی پایان بشر پاسخ دهد: اگر جهان همیشه پایان است، چگونه می توانیم در مواجهه با آن زندگی کنیم؟
دریای صلح شخصیت هایی از گذشته، حال و آینده را دنبال می کند که همگی در عصر خود با یک بیماری همه گیر روبرو هستند. ما ادوین سنت اندرو را در سال 1912 ملاقات کردیم، زمانی که او چند سال قبل از آنفولانزا از انگلیس به کانادا سفر کرد. ما میرلا را دنبال می کنیم که خوانندگان ممکن است او را از آخرین رمان مندل به خاطر بسپارند. شیشه هتل، زندگی در ژانویه 2020 درست قبل از اینکه COVID-19 به یک نگرانی واقعی در نیویورک تبدیل شود. ما اولیو لولین را ملاقات می کنیم که در مستعمرات ماه به دنیا آمد، اما در سال 2203 روی زمین بود، در آستانه آگاهی از همه گیری جدید SARS-12. در پایان، ما با گاسپری-جاکوئز آشنا میشویم که در آینده صدها سال پشت سر هر یک از این شخصیتها به دنیا آمده است، اما مستقیمتر از آنچه که هر یک از آنها فکر میکنند به گذشته متصل است.
خوانندگان دیگر رمانهای ماندل استعداد او را در درهمتنیدن ماهرانه روایتهای مختلف به خاطر خواهند آورد. دریای صلح به آن حوزه از تخصص ارتقا یابد. مندل شخصیتهایش را هم به معنای واقعی کلمه و هم به صورت مجازی به هم مرتبط میکند – تا حدی در یک راز علمی تخیلی که در طول زمان آشکار میشود، و همچنین از طریق انسانیت آنها در موضوعات مشترک زندگی، بیماری، مرگ، سفر، هنر و در نهایت تعجب که همه اینها در خدمت چیست.
یکی از جستوجویهای انسانی که در هر چهار روایت مشترک است، میل به جلوتر رفتن، بیشتر فشار دادن و پر کردن فضای خالی با چیزهای جدید است. همه از دریای صلحقهرمانان او مسافران هستند: ادوین برای شروع یک زندگی جدید به بریتیش کلمبیا سفر می کند، میرلا از نیویورک دیدن می کند تا بفهمد چه اتفاقی برای دوستش وینسنت افتاده است، و اولیو برای یک تور کتاب به آمریکای شمالی سفر می کند. مارین باد، رمان او درباره آخرالزمان همه گیر گاسپر که در آینده دورتر زندگی میکند، در موقعیتی منحصربهفرد برای کشف فناوری مخفی و تازه اختراع شده سفر در زمان قرار دارد.
مندل پیشنهاد می کند که ممکن است از ترس آنقدر سفر کنیم. “در انتهای زمین، نابودی واقعی و واقعی، یعنی مستعمرات وجود خواهد داشت” که تا سال 2401 و پس از آن بر روی ماه ساخته شده اند. مردم تصمیم میگیرند از زمین به سمت ستارهها بروند «زیرا ما مجبور خواهیم بود»، همانطور که رئیسجمهور چین گفت، «در یک کنفرانس مطبوعاتی که ساخت اولین مستعمره را اعلام کرد»، در نهایت، چه بخواهیم چه نخواهیم، مگر اینکه ما می خواهیم تمام تاریخ و دستاوردهای بشر چندین میلیون سال بعد به ابرنواختر کشیده شود.
شخصیت های ماندلا می خواهند به هر قیمتی از پایان اجتناب کنند. پس مندر زمینه پایان ناخودآگاه آینده جهان، جالب است که مندل شخصیتهایش را وادار میکند تا آگاهانه آنچه را که واقعاً در زندگیشان واقعی است کشف کنند.–آنها دائماً در مورد حقیقت تعجب می کنند و آن را در عشق می یابند.
به عنوان مثال، ترس اولیو از از دست دادن دخترش سیلویا، او را به اولویت دادن به برخی چیزها در زندگی خود سوق می دهد. وقتی الیو از زمین بازدید می کند، پس از یک پیاده روی، بی نظمی هایی را در جوراب های خود کشف می کند و فکر می کند که آنها می توانند برای بیوتکنولوژی رد شوند، اما وقتی یکی را شکست، دید که واقعی است. نه، واقعی کلمه مناسبی برای آن نیست. هر چیزی که بتوان لمس کرد واقعی است. چیزی که او دید این بود که این چیزی بود که رشد کرد و توسط برخی گیاهان مرموز که آنها در مستعمرات ماه نداشتند دور انداخته شد، بنابراین چند تا از آنها را در یک جوراب پیچید و با احتیاط جوراب را در چمدانش گذاشت تا به دخترش سیلو بدهد. ، که پنج ساله بود و از این قبیل چیزها جمع می کرد. برجستگی ها واقعی هستند چون زنده هستند و به این دلیل که وقتی الیو آنها را دوست داشته باشد، کسی آنها را دوست خواهد داشت.
گاسپری در سال 2401 به مادر مرحومش فکر می کند و نظریه شبیه سازی از این ایده صحبت می کند که هیچ چیز در اطراف ما واقعی نیست. گاسپری همچنان به درک هسته واقعیت در زندگی انسان ادامه می دهد و در مورد آن فکر می کند. گاسپری برای آزمایش این ایده به خود میگوید: «ما در یک شبیهسازی زندگی میکنیم، اما به دلیل نبود کلمه بهتر، این بسیار دور از واقعیت است. نتونستم خودم رو قانع کنم من آن را باور نکردم. باران برنامه ریزی شده در حال باریدن بود – به ساعتم نگاه کردم – برای دو دقیقه. از روی ویلچر پیاده شدم و خیلی آرام و عمدا شروع کردم. من همیشه باران را دوست داشته ام و فقط به این دلیل که می دانم از ابرها نمی آید به این معنی نیست که کمتر آن را دوست دارم.” باران ممکن است به وضوح شبیهسازی شده باشد، اما ماندل ما را وادار میکند عمیقتر نگاه کنیم – تنها چیزی که مهم است احساس گاسپری در مورد باران است.
مندل به طرز ماهرانه ای مشاهدات و حواس شخصیت ها را در همه زمان ها به هم متصل می کند. وقتی کسی می رود، در گرگ و میش محو می شود. در لحظه وحشت، هوا سرد است. توصیفات ماندلا هم رئالیسم و هم شعر را تداعی میکند، بهویژه زمانی که بخشهایی از رمان مستقیماً درباره تجربه همهگیری خوانندگان معاصرش صحبت میکند.
«ما می دانستیم که او می آید» معروف ترین جمله است مارین باد، رمان اولیو لیولین در مورد آخرالزمان همه گیر (تقریبا یک جایگزین تخیلی دقیق برای ایستگاه یازدهم). زیتون مانند امیلی سنت است. جان مندل، رمانی در مورد بیماری همه گیر نوشت و سپس آن را در یک رمان قرار داد.
با این حال، زیتون را همانطور که هر کسی را پیدا می کند، پیدا می کند. اولیو راننده تاکسی می پرسد: “آیا اخبار مربوط به این چیز جدید، این ویروس جدید در استرالیا را دنبال کرده اید؟” زیتون در حالی که چشمانش بسته بود گفت: «به نحوی. “به نظر می رسد به خوبی بسته شده است.” همانطور که زیتون می نویسد مارین باد: ما می دانستیم که او می آید، اما واقعاً آن را باور نکردیم.
در سال 2020 هم در داستان و هم در زندگی خوانندگان ماندلا چنین است. این رمان احساسات آشنا را به همراه دارد که در گذشته ترسناک هستند: مرد به پل اسمیت، برادر وینسنت، پس از یکی از کنسرتهایش میگوید: «امیدوارم توهین نشده باشید». «فکر نمیکنم دستت کثیف باشد یا چیز دیگری. از زمانی که این خبر ووهان در اخبار منتشر شد، من واقعاً عاشق پورل شدم.
هر سه قهرمان داستان، به جز گاسپری، در طول همه گیری زندگی می کنند. ادوین در سال 1918 با آنفولانزا مواجه می شود، میرلا از طریق COVID-19 زندگی می کند و بیماری همه گیر SARS-12 زیتون را در آینده پیدا می کند. اولیو، به عنوان معاون خیالی مندل، می تواند به عنوان نویسنده ای با مهارت در گفتن داستان های همه گیر صحبت کند.
زیتون در مورد این موضوع، درباره بیماری و داستان های آخرالزمانی سخنرانی می کند. الیو پشت تریبون در پاریس گفت: «درست است، حتی اکنون، پس از گذشت قرنها، با همه پیشرفتهای تکنولوژیکی، همه دانش علمیمان در مورد این بیماری، ما هنوز نمیدانیم چرا یک نفر بیمار شد و دیگری. نشد یا چرا یک بیمار زنده می ماند و دیگری می میرد. این بیماری ما را می ترساند زیرا هرج و مرج است. یک تصادف وحشتناک در آن وجود دارد. “زیتون می داند که” اضطراب ما چیز جدیدی نیست. کی تا به حال باور کرده ایم که دنیا به پایان نمی رسد؟ او از مخاطبانش میپرسد: «اگر همیشه پایان دنیا باشد چه؟»
طرفداران از ایستگاه یازدهم من هتل شیشه ای حتما دوست دارم دریای صلح، نه تنها به خاطر شخصیت ها و عناصر معروف داستان که در این رمان جدید ظاهر می شوند. احساس می شود ادامه طبیعی یا بازنگری ایده هاست ایستگاه یازده، مطمئناً، اکنون که همه خوانندگان ماندلا دست اول این همه گیری را پشت سر گذاشته اند. دریای صلح همچنین برای هر کسی که می خواهد به معنای پایان جهان و اهمیت زندگی ما قبل از آن فکر کند.
در طی قرنها و در میان اندوه، مندل داستان خود را سازماندهی میکند تا بگوید شاید زندگی فقط زمان است. شخصیتهای او این را ناخودآگاه میدانند، در اعماق درون خود در هسته انسانیتشان. همانطور که آنها سفر می کنند و برای یافتن چیزی “واقعی” کار می کنند، به سمت استراحت جذب می شوند. ادوین هفته ها در پانسیون می ماند و نقاشی را یاد می گیرد تا بقیه سفرش را به تعویق بیندازد. میرلا خودش را از هیاهوی شهر جدا می کند تا روی نیمکت پارک بنشیند و عزاداری کند. زیتون در خانه با دخترش آرامش و حتی شادی می یابد. و گاسپری پس از هر آنچه آموخته و به هر کجا سفر کرده است، در فضا و زمان، زندگی ساده می خواهد. “این یک درس عجیب برای زندگی در یک بیماری همه گیر است: زندگی می تواند در مواجهه با مرگ آرام باشد.
همه آنها به دنبال چیزی هستند، حتی اگر هنوز مطمئن نباشند که چیست. همانطور که ادوین تعجب می کند، همانطور که از خود می پرسد که آیا زندگی به عنوان یک کشاورز برای آینده او خوب است، “در واقع وقتی مزارع را حفر می کنید با آنها چه می کنید؟ برای چه حفاری می کنی؟»
این کتاب به طرز شگفت انگیزی حاوی پاسخ است. آن را در لحظه های سکوت، آرامش، آرامش در لحظه های زمان جستجو کن.
Sea of Tranquility by Emily St. John Mandel
کتاب | |
---|---|
تعداد صفحه: | 227 |
زبان کتاب: | انگلیسی |
شابک/ISBN: | 9781911223139 |
قطع: | رقعی |
ناشر: | Knopf |
نوع جلد: | شومیز |
نوع چاپ متن : | سیاه و سفید |
نوع کاغذ : | بالک |
نویسنده/نویسندگان: | Emily ST.John Mandel |
ژانر : | علمی تخیلی |
نظرات کاربران درباره Sea of Tranquility by Emily St. John Mandel
نظری در مورد این محصول توسط کاربران ارسال نگردیده است.
اولین نفری باشید که در مورد Sea of Tranquility by Emily St. John Mandel نظر می دهد.