NOVEL
NOVEL
کتاب Ninth House by Leigh Bardugo
کتاب «محفل نهم» رمانی نوشته ی «لی باردوگو» است که اولین بار در سال 2019 انتشار یافت. این رمان فانتزی هیجان انگیز از «باردوگو»، «ضد قهرمانی» را به مخاطبین معرفی می کند که در جامعه ای سرشار از تبعیض، با خطراتی مرگبار مواجه می شود. سال های نخست زندگی «گلکسی الکس استرن» به خاطر توانایی عجیب او در دیدن «گری ها»—ارواح محصور در زمین—خراب شد، اما همین توانایی باعث شده او اکنون بتواند در یکی از انجمن های جادیی دانشگاه «ییل» پذیرفته شود. «الکس» همزمان با این که تلاش می کند تا خود را با زندگی دانشگاهی سازگار کند، مجبور به مواجهه با نیروهای شروری می شود که در زیر سطح اتفاقات کمین کرده اند. وقتی زنی جوان به قتل می رسد، «الکس» تصمیم می گیرد تا قاتل را پیدا کند، حتی اگر این کار به قیمت مخاطراتی مرگبار برای خودش باشد.
کتاب Sophies World by jostein gaarder
کتاب The Boy the Mole the Fox and the Horse
کتاب Tomorrow and Tomorrow and Tomorrow by Gabrielle Zevin
100 Selected Stories by O. Henry
1Q84 by Haruki Murakami
A Brief History of Time
کتاب تاریخچه زمان از انفجار بزرگ تا سیاهچاله ها، اثری علمی نوشته ی فیزیکدان انگلیسی، استیون هاوکینگ است که برای نخستین بار در سال 1988 انتشار یافت. هاوکینگ در این کتاب به زبانی ساده درباره ی ساختار، منشأ پیدایش، شکل گیری و سرنوشت نهایی جهان سخن می گوید؛ مسائلی که موضوعات اصلی مطالعات اخترشناسی و فیزیک مدرن هستند. او با نثری جذاب و قابل فهم به مفاهیمی پایه ای همچون فضا و زمان، اجزای بنیادین سازنده ی کائنات (مثل کوارک ها) و نیروهای حاکم بر آن (مانند جاذبه) می پردازد و پدیده هایی کیهانی از قبیل انفجار بزرگ و سیاهچاله ها را مورد بررسی قرار می دهد. هاوکینگ در کتاب تاریخچه زمان از انفجار بزرگ تا سیاهچاله ها، سعی می کند تا با ارائه ی نظریه ای جامع و کامل، به شکلی منسجم به توصیف همه ی عوامل و عناصر تأثیرگذار در جهان هستی بپردازد.
A Court of Frost and Starlight by Sarah J. Maas
A Court Of Mist And Fury 2 by Sarah J. Maas
A Court of Silver Flames by Sarah J. Maas
A Court of Wings and Ruin 3 by Sarah J. Maas
آن نقاشی دروغی بیش نبود. دروغی درخشان و زیبا، آکنده از غنچههای صورتی کمرنگ و پرتوهای گسترده خورشید. دیروز آغازش کردم؛ جستوجویی بیهدف در باغ رُز نهفتهی آنسوی پنجرههای باز کارگاه را. در لابهلای خارهای درهمتنیده و برگهای اطلسی و تپههای سرسبزی که تا دوردستها گسترده شده بود. بهاری بیامان و همیشگی. اگر جسارت به خرج میدادم و این منظره از دربار را به تصویر میکشیدم، خارهای درنده، گلهایی که نور خورشید را از گیاهان کوچکتر از خود میربود و تپههای ممتد قرمزرنگ میبود. اما هر ضربهی قلممو روی بوم وسیع نقاشی حسابشده بود؛ هر پیچوتابی از رنگهای ترکیبشده نه فقط برای به تصویر کشیدن بهاری خوشمنظر، بلکه برای ترسیم دنیایی روشن بود. گرچه نه خیلی خوشحال؛ اما خرسند بودم از اینکه درنهایت از هراسهایی رهایی یافتم که با تلاش آنها را فاش کردم. به گمانم طی هفتههای گذشته همچون یکی از این نقاشیها، با مهارت و ظرافت رفتار کرده بودم. شاید اگر انتخاب میکردم آنگونه که دلم میخواهد خود واقعیام را نشان دهم، آراسته به چنگالهایی درنده میشدم که زندگی را از همراهان کنونیام میربود؛ و سپس آن تالارهای مجلل را خونآلود ترک میکردم. اما هنوز نه.